رنگ آرزوهایم این روزها خیلی پریده
تو اگر دستت به آسمانش رسید
چند تکه ابر نقاشی کن
تا دل من به ابرها خوش باشد...
شاید آبی به خیمه ها برسد
شاید آبی به خیمه ها برسد
صبر کن ای سهراب...
گغته بودی قایقی خواهم ساخت... خواهم انداخت به آب... دور خواهم شد از این خاک غریب...
قایقت جا دارد؟!
من هم از همهمه ی اهل زمین دلگیرم، خصوصا کربلا